سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز تاج بندگی
 
لینک دوستان

                         

 

                  

 

                    

 

آن شب نماز جماعت که پایان یافت ، رسول خدا (ص) رو به على علیه السلام کرد و فرمود :

على جان !

امشب به میهمانى تو مى آیم .

حضرت شرم کرد که بگوید در خانه چیزى نداریم که از شما پذیرایى کنم . تنها در پاسخ 

 پیامبر (ص) عرض کرد: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله ! آمدن شما به خانه ما موجب،

ارجمندى و بزرگوارى ماست.

سپس برخاست و به خانه آمد و به فاطمه زهرا علیهاالسلام گفت : اى پاره تن رسول !

امشب پیامبر خدا به خانه ما مى آید و در خانه چیزى نیست.

 


هنوز على علیه السلام در این سخن بود که رسول اکرم (ص) تشریف آوردند. فاطمه ،

اطهر (س) برخاست و به اتاقى دیگر رفت و دو رکعت نماز گزارد، در رکعت اول ، سوره  ،

فاتحة الکتاب ( حمد ) و سوره الم سجده را خواند و در رکعت دوم فاتحه و سوره انعام  ،

را قرائت کرد. چون سلام نماز را گفت ، صورت مبارکش را بر زمین نهاد و عرض کرد :

پروردگارا! به حق محمد و آل محمد (ص) براى ما طعامى ، بفرست تا تناول کنیم و ،

تو را بیشتر شکرگزار باشیم .

زهراى مرضیه (س) چون سر از زمین برداشت ، بوى طعام به مشامش رسید، نگاه ،

کرد دید ظرف بزرگى از غذا نزد او حاضر شده است ، غذایى پر از گوشت که خداى  ،

مهربان از بهشت فرستاده بود ، و فاطمه زهرا علیهاالسلام تاکنون مانند آن را ندیده بود،

حضرت آن را برداشت ، خدمت میهمان عزیزش برده ، بر زمین گذاشت .

آن گاه رسول خدا (ص) ، على مرتضى (ع) ، فاطمه زهرا (س) و حسن و حسین  ،

علیهم السلام که سلام و درود خدا بر آنان باد - گرد هم آمدند و آن طعام بهشتى را

تناول کردند.

 

منبع : منهج الصادقین ،ج 2، ص 119-120


[ جمعه 92/1/23 ] [ 12:53 عصر ] [ محسن ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و من قصد کردم که به نماز بایستم ؛ خواستم که قامت ببندم ؛ در حالی که دستانم را نزدیک صورتم آورده بودم گفتم ؛ پروردگارا ، توبه میکنم از گناه و کفر ؛ و پناه می برم به تو ، و نیت می کنم که دیگر با تو بیعت نشکنم ؛ قربتاً الی الله ؛ و با آوردن نام نامیت شروع کردم به عشق بازی با تو ؛ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ الحمدلله رب العالمین ؛ الرحمن الرحیم ؛ ملک یوم الدین …در آن وادی من بودم و تو ؛ تو بودی و من ، سبکبال پر می کشیدم به سوی تو ؛به انتهای بودن ؛ و سیر می کردم در آسمان آبی عشقت وچه زیبا بود این سیر کردن ........... . ولله الحمد و لله الشکر
آرشیو مطالب
امکانات وب