سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز تاج بندگی
 
لینک دوستان

            

 

                             

            

رهبر انقلاب اسلامی حفظه الله در دیدار متولیان کنگر? بزرگداشت مرحوم میرزا جواد آقا فرمود :

«من سالها پیش در مجمعی گفتم که مرحوم میرزا جواد آقا در نماز شب، حالا چه نماز شبی،

با چه کیفیاتی ، چه حالاتی ، سه ساعت مانده به اذان صبح بلند می شود تا برود وضو بگیرد  .

نقل می کردند که به آسمان نگاه می کرد و اشک می ریخت. به آب نگاه می کرد،اشک میریخت.

صورتش را می شست، اشک می ریخت؛ یعنی خشوع کامل، تضرع کامل و دائم. ایشان چنین ،

شخصیتی بود. در قنوت نماز شب، همان طور که دعا می کردند و ذکر می گفتند، این شعر را ،

می خواندند :


زان پیش تر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام  بادهء  گلگون خراب کن



این حال، حالاتی است که ما فقط می شنویم، شاید تصورش هم برای ما آسان نباشد.

این چه حالی است که مرد فقیه بزرگواری در قنوت نماز شبش شعر حافظ را این طور باحال

می خواند.»

منبع : بیانات مقام معظم رهبری در کنگره بزرگداشت حافظ، ‏1367ش


[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 10:47 عصر ] [ محسن ] [ نظرات () ]

 

                      

 

آیت الله آقا سیّد محمود مدرسی یزدی از شاگردان آن فرزانه عارف که مدتی نیز ،

در بیرونی منزل مرحوم ملکی ساکن بوده است از حالات او چنین نقل می‌فرماید:

شب‌ها که ایشان برای تهجّد بر می‌خاست مدتی در رختخواب گریه می‌کرد. در ،

ضمن دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا را انجام می‌داد   ،

پس به صحن منزل می‌آمد و به اطراف آسمان نگاه می‌کرد و آیات «انّ فی خلق ،

السماوات و الارض» را می‌خواند و سر به دیوار می‌گذاشت و مدتی گریه می‌کرد.

سپس برای وضو گرفتن آماده می‌شد و چون به کنار حوض می‌رفت در کنار حوض،

می‌نشست و باز مدتی گریه می‌کرد.سپس وضو می‌گرفت و پس از آن به مصلایش

می‌رفت و مشغول شب زنده‌داری می‌شد، دیگر حالش خیلی منقلب می‌شد.

 

منبع : http://khabaronline.ir/detail/254193


[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 10:24 عصر ] [ محسن ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و من قصد کردم که به نماز بایستم ؛ خواستم که قامت ببندم ؛ در حالی که دستانم را نزدیک صورتم آورده بودم گفتم ؛ پروردگارا ، توبه میکنم از گناه و کفر ؛ و پناه می برم به تو ، و نیت می کنم که دیگر با تو بیعت نشکنم ؛ قربتاً الی الله ؛ و با آوردن نام نامیت شروع کردم به عشق بازی با تو ؛ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ الحمدلله رب العالمین ؛ الرحمن الرحیم ؛ ملک یوم الدین …در آن وادی من بودم و تو ؛ تو بودی و من ، سبکبال پر می کشیدم به سوی تو ؛به انتهای بودن ؛ و سیر می کردم در آسمان آبی عشقت وچه زیبا بود این سیر کردن ........... . ولله الحمد و لله الشکر
آرشیو مطالب
امکانات وب